این هم جوک های با حال برید حال کنید نظرم فراموش نشه
دل بهت دادم تا برام ناز کنی دل ندادم تا برام جیگرکی بازکنی دستانت را بگذار دور کمرم و لبهایت را بگذار روی لبم و از شیرینی وجودم بنوش ( ارادتمند شما نوشابه)
ترکه به فارسه میگه تو چرا نمیتونی ترکی حرف بزنی؟
فارسه میگه : حضرت سلیمان نیستم که زبون هر حیوونی رو بلد باشم
یه رشتیه می ره کمد فروشی و می گه آقا ببخشید من یه کمد می خواستم که عباس آقا توش نداشته باشه
ی که از کوچه عشق دل من می گذری کوچه بن بست است باید دور بزنی
روزی عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو می شکنی
زن: اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمیبینی! مرد: برای چی؟ زن: واسه اینکه چشمهاتو درمیآورم
تو قزوین به خاطر خورشید گرفتگی جشن می گیرن. آخه اون نماز آیات داره، اونم ده تا رکوع داره