( تاملی بر:از"انتخابات آزاد" تا "دیکتاتوری اکثریت" نوشته اسماعیل نوری علا)
در ماه گذشته دو سه گردهمآئی سیاسی ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در اروپا(برلین و پاریس)برگزار گردید گردهمایی برلین منجر به صدور یک بیانیه شد که در آن بر برگزاری «انتخاباتی آزاد» در ایران اصرار ورزیده بودند تا رویکرد اقبال عمومی مردم ایران به سوی کسانیکه بیانیه را صادر کرده اند و نیز ثبوت تنفر مردم نسبت به حاکمان فعلی محرز گردد در آن بیانیه قاطعانه اذعان بر این داشته اند که حتا اگر تمامی رسانه های صوتی و تصویری و جمعی در اختیار حاکمان فعلی باشد اما خود آزاد باشند تا تنها در جمع مردم حضور یابند و سخنرانی کنند (رقابتی نامتوازن)حتما پیروز میدان خواهند شد!؟
«برگزاری انتخابات آزاد» چیزیست که پیش از این نیز خواست جریان طرفدار«رفراندوم» در سه سال پیش در ایران که توسط چند نفر از منتقدین نظام شکل گرفت،بوده است و در گردهماییهای اخیر برلین و نشست پاریس بر آن صحه بیشتری گذاشته اند.
مطالبه برگزاری«انتخابات آزاد» در ایران در جریان موسوم به «رفراندوم خواهان» و ...
عمریه من بی کس و تنها مانده ام----------> بی کسی کشته مرا با خود ندارم یار-------> درد و تنهایی بر وجودم سایه انداخته ------> توی کویر بی صدا در حال شکستنم --------> وقتی میدونم دیگه من نایی ندارم ----------> روزای بعدی ام همش تیره و ماتم است ----> نفسم بند اومده سینه ام چون قفسه -----> درستکه روزی من امیدی داشتم ----------> تا همین دیروز دلخوشیم امیدم بود -------> دلم خوش بود که اونو دارم -----------------> اما میدونی یه روزی امید به من گفت چی؟ |
افتاده برگوشه ای بی رمق مانده ام سکوت سرد تنهایی را کرده ام اختیار نای صحبت و هوش را ز من بر انداخته هر لحظه خورد و ریز آماده مردنم معلومه به روزبعد هیچ دل خوش ندارم وقتی من غریب و حاشیه جای من است تیرگی بخت منه وقتی ناله کارمه چرخی زیر پام وعصای دستم بود درد دلمو واسش میذارم.... او گفت:... ادامه دارد |
دوست من آستانه مطلبی با عنوان «لکنت» نوشت از فاطمه و فاضل و احساس و مسلک سخن به میان آورد.کامنتی برایش گذاشتم که خود سبب ایجاد این پست گشت،عینا اینجا آوردم:
دیدم میخواهید از فاطمه بنت رسول ص بگویید،تا آخر خواندم،بیش از آنکه از فاطمه بیابم از احساسات و عواطف یافتم دلگرفتگی را و غم را که جایگزین عواطف شده.همه چیز به تسلیم احساس و عاطفه منتهی شده !خنده و گریه هردو در یک مسیر و مسیل جولان میکنند،دوران روشنفکری و اصولگرایی را از پایانش خبر میدهی بی آنکه منشاء و پشتبانشان روشن آید! اعتقادات و مسلکها بطور عامش عاری از پوچی و خرافه در هدف «یادداشتهای حزب تک نفره من»،به فاضل و فضیلت پیری ختم شده که چند صباحیست دستش از این دنیا کوتاه شده،اما معلوم نشده که در جلگه روشنفکران بود یا اصولگرا؟ و یا در جلگه آدمهای پر احساس و عواطف که همه اش پر است و واقع،در برابر پوچ و خرافه؟
اما نیافتم که فاطمه مبارز و صبور بعنوان یک همسنگر و همراه یک شکننده تحجر و فقر،فاطمه خانه دار بعنوان یک مادر و همسر بی نقص و فاطمه بعنوان یک الگوی با کرامت عالیه انسانی در پوست این نوشتار چه نقشی از احساس و عواطف دارد؟ و در پوست عواطف چه واقعیتی از ماهیت و اندیشه فاطمه نهفته؟
دوست من آستانه،بیشتر آنچه را یافتم احساس و عواطف زیبای و قلم سبز و ظریف تو بود که میتواند از زیر پوستها بنویسد،زیرپوستهای اعتقادات،مناسک،روشنفکری و اصولگرایی بگوید و بنویسد و ناگفته های را بر ملا سازد.و بنویسد که باید بود و از اندیشه ای شکیل و پر اثر و عواطف صادقانه و پخته در تنگش مدد گرفت،تا توان خروج از الگوهای ذهنی گذشته هارد مغز،بالا آید و حرکتی نو بسوی آنچه باید بود آغاز وزیدن آید.آیا ما جز خروج و حرکت راهی داریم تا بر فراز قله های کرامت انسانی مکثی بیاساییم؟
تو برو من دیگه نیستم
به تو من هم ردیف نیستم
تو برو راه خدایت
که امید نیست رو بسویت
خیره،خیره نگریستند
شب و یاس با من گریستند
چشام پر اشک وگلوم پربغض
نالان ز درد و همراه با سوز
بغض بد، گلورو تنگ کرده بود
چشام قرمز و بی سو شده بود
حس غریبی داشتم
در خانه تن بلایی داشتم
حس بی کسی و تنهایی
شکسته وجود بی پایانی
حس خنجری بر گلو داشتن
زیر لب بر خدا راز گفتن
آرزویی است در من تا دلم
پاک شود از گناه و پندار بدم
امشب در هوای تیغ خنجرم
پر کشیدن از ره خواب و رهبرم
سرازیر کند اشک بر گونه هام
خنجری که دریده پلک چشام
دلم خوش بود امید دارم
در کنارش حتم قرار دارم
اما افسوس که امید هم زود
رفت و بر من گذشت سالها دود
امید آی!
امید زود زود جدا میشه
نمی مونه و دوام نمیاره
بالاخره منو تنها گذاشت و رفت
به دور دورها آنجا که فقط خدا میرفت ادامه دارد..........(در پست بعدی)
تجاوز یکی از مسئولان حراست دانشگاه رازی به یک دانشجوی دختر!!! یکی از مسئولان حراست دانشگاه رازی کرمانشاه با همراهی یکی از نگهبان های دانشکده ادبیات این دانشگاه به یکی از دانشجویان دختر این دانشکده تجاوز کرده اند مشروح خبر
جلّ الخالق این چه دینی و چه مسلمانی است که همه چیز برای عدّه ای جایز و برای عدّه ای حرام؟!!!دست دادن و در آغوش گرفتن زن نامحرم برای احمدی نژاد رئیس جمهور جایز است ولی دست زدن و صوت زدن برای خاتمی رئیس جمهور سابق و همه اصلاح طلبان ممنوع است! دست دادن با نامحرم برای شیرین عبادی حرام! و برای احمدی نژاد حلال!؟به گمانم اینروزها اگر دیدید احمدی نژاد و کابینه نظامی اش در کاباره ای در حال رقص با اجنبیهای نامحرم اما پری روی بودند نباید تعجب کنید! چرا که همه کارهای اینها مجاز است و برای رضای خداست! و قبلا ذیل لیست برخی از آنها را آقاصاحب زمان!! امضا و تایید کرده است!!! ...